از سری سلسله درسهای محبت

شادی لحظه ای

من شادم زیرا اراده خداوند از ازل بر این قرار گرفته که اسم مرا در دفتر حیات بیاورد.
شادم که اینک در این برهه ی زمانی ازلی و ابدی ناشناخته، به دنیا آمده ام. وجودم آنقدر ناچیز است که در مقیاس با هیچ یک از ابزارهای اندازه‌گیری ساختهٔ بشر قابل قیاس نیست. نمی‌دانم از کجا آمده ام ولی می‌دانم که خدایی مرا ساخته و نیز می‌دانم که بهر چه آفریده بهر؛ شاد بودن، آرامش داشتن و مهرورزی.
اینها را از همان خدایی به ارث برده ام که نماد مهر و آرامش و قدرت مثبت است و من به پاس این بودن و جبران آن فقط باید خودم را به او که چوپان من است بسپارم و بسان گوسفند در مراتع سرسبز وی با آسودگی بخرامم، و از حمله‌ی گرگ و دد، خشکی، قحطی و دیگر بلایای طبیعی نهراسم.
ایمان دارم او همه‌ی امکانات زیستم را قبل از به دنیا آمدنم آفریده. او خالقی اهمال کار نبوده و کم نگذاشته است.
باید با تسلیم به فرامین به حق او و اجرای آنها خودم را لایق تکامل شدن کنم تا با این رهایی و آرامش در زندگی پرورده و تکمیل شوم. تا برای بردن من نزد خودش در شآن وارث و جانشین او بشوم.
و در ادامه محقق شدن خواست او برای من: به کجا می‌روم آخر…
لازمه‌ی بودن در لحظه‌ی کنون، رعایت اصول و خواست خدایی اوست که بسیار سهل و آسان است.
از شما می‌پرسم آیا رعایت محبت کردن به دیگران که اولین در ورود به شادی خداوند است، سخت است؟ در جایی که می‌دانیم ابتدا خود خدا به ما محبت داشته که انسان را به شکل خود آفرید و به ما امکان زبان و تکلم را داد. از روح، عقل و احساس خود در ما دمید، تا لایق اشرف و بزرگ آفریده‌هایش باشیم.

محبت به دیگران یعنی دوری کردن از امیال منفی و شیطانی و روی آوردن به صفات نیک و پسندیده ی خدایی ست.پس اولین هدیه خداوند در ما در صورت محبت کردن به خود ودیگران، وجود شادی حقیقی در درون ماست.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط