وبلاگ
احتضار
۱۴۰۳/۰۵/۰۸
بدون دیدگاه
_تو رو به ذاتت قسم میدم بیشتر از این دست دست نکن، تا قرعه به اسمت در اومده کار رو تموم کن. برو و بزار
در ابتدا کلمه بود. کلمه جسم پوشید…
۱۴۰۳/۰۵/۰۸
بدون دیدگاه
درود. من در طی زندگی در گروهها و مجالس اموزشی، زیاد شرکت کردهام اما گاهی وقتها در بعضی از آنها حضورم فقط فیزیکی بوده. از
معرفی «کتابهای حضرت مادر»
۱۴۰۳/۰۵/۰۸
بدون دیدگاه
از دیروز که این پروژه را شروع کردم؛ برای حسن افتتاح و نیز به پاس قدردانی از مقام مادر بهعنوان کسی که از ابتدا مرا
دیوانهوار
۱۴۰۳/۰۵/۰۸
بدون دیدگاه
دیوانهوار امید داشتن. امیدداشتن برای شتابیدن. شتابیدن برای زیستن. زیستن برای جنگیدن. جنگیدن برای ارزیدن. ارزیدن برای بودن. بودن برای نبودن. نبودن برای جستن. جستن
از سری سلسله درسهای محبت
۱۴۰۳/۰۵/۰۸
بدون دیدگاه
شادی لحظه ای من شادم زیرا اراده خداوند از ازل بر این قرار گرفته که اسم مرا در دفتر حیات بیاورد. شادم که اینک در
قطعه ادبی
۱۴۰۲/۰۹/۲۹
بدون دیدگاه
آنگاه که شکوفه نارنج خبر از شکوفه هندوانه ندارد، من تو را میخواهم. و تو نیستی انگاه که باید میبودی. ومن در قعر